همانطور که میدانیم همه چیز در بازارهای مالی نسبی است و قطعیتی در این بازار وجود ندارد؛ در نتیجه تحلیلگران خبره بازار نیز گاهی دچار زیانهای زیادی در بازار میشوند. همچنین گاهی ممکن است تحلیلگران حتی با برآورد تحلیلهای صحیح نیز در بازار ضرر کنند زیرا ممکن است قواعد و تکنیکهای مهم معاملهگری را رعایت نکنند.
حد سود و حد ضرر و همچنین نسبت R/R یکی از آن قواعد معاملهگری میباشد که وجه تمایز معاملهگران حرفهای و مبتدی میباشد. در این مقاله قصد داریم با این مفاهیم و تکنیکهای معاملهگری با استفاده از آنها آشنا شویم.
حد ضرر
تجربه نشان داده معاملهگران در هنگام کسب سود عجول هستند و با کسب کمترین سود سهم خود را به فروش میرسانند و از طرف دیگر معاملهگران در هنگام زیان صبور میشوند؛ دلایل وقوع چنین حالاتی را میتوان در مباحث روانشناسی معاملات جستجو کرد؛ معاملهگران معمولا دوست ندارند شکست خود را بپذیرند و زمانی که سهمشان دچار زیان میشوند سعی در توجیح معامله خود دارند، این توجیحات ممکن است آنقدر ادامه دار باشد که ناگهان فرد با یک ضرر سنگین مواجه شود؛ برای جلوگیری از این نوع سوگیری و جلوگیری از زیان های سنگین در بازارهای مالی مفهوم حد ضرر یا Stop Loss یک ابزار کارآمد میباشد.
حد ضرر ابزاری است که به منظور جلوگیری از کسب ضرر زیاد استفاده میشود؛ به طوری که مثلا معاملهگر سهمی را در قیمت 1000 تومان خریداری میکند و قیمتی را نیز برای مثال 900 تومان به عنوان حد ضرر مشخص میکند به طوری که اگر به هر دلیلی سهم مانند تحلیل پیش نرفت، معاملهگر در قیمت 900 تومان سهم را بفروشد و از هر گونه سوگیری جلوگیری کند.
شاید این سوال در ذهن شما ایجاد شود که چرا حد ضرر باید تعریف شود؟ یا چرا پس از کمترین زیانی که در معامله ایجاد شد سهم را نفروشیم و مقید به حد ضرر باشیم؟ در پاسخ باید گفت: از آنجا که قطعیتی در بازار وجود ندارد کسی نمیتوان پیش بینی کاملا دقیقی از سهم داشته باشد در نتیجه معاملهگران باید به تحلیلهای خود کمی فضای نوسان و حتی پایین رفتن قیمت بدهند؛ اما این فضا نباید یک فضای نامحدود باشد و کاربرد حد ضرر این است که این فضا را محدودتر کند.
حد ضرر معمولا به سه روش تعیین میشود:
1.درصدی
2.تکنیکالی
3.متحرک
در ادامه با هر یک از انواع حد ضررها آشنا خواهیم شد.
حد ضرر درصدی:
در این روش معاملهگر درصدی از زیان را به عنوان حد ضرر خود تعیین میکند؛ برای مثال فرد با توجه به سطح ریسک پذیری خود مشخص میکند که برای مثال در صورتی معامله وارد 10% زیان شد بلافاصله سهم را بفروش برساند.
حد ضرر تکنیکالی:
در این روش معاملهگر با استفاده از ابزارهای تحلیل تکنیکال حد ضرر را مشخص میکند. برای مثال گاهی ممکن است سقف و کفهایی در نمودار تکنیکالی سهم وجود داشته باشد که در صورت شکست آنها سیگنال تغییر روند صادر میشود، در نتیجه این سقف و کفها کاندید انتخاب به عنوان حد ضرر هستند؛ به همین شکل در موارد دیگری، همچون سطوح حمایت و مقاومت، کف و سقف کانال، سطوح فیبوناچی و... از دیگر ابزارهای تکنیکالی برای انتخاب حد ضرر میباشند.
حد ضرر متحرک:
حد ضرر متحرک در اصطلاح به تریل کردن (Trail) معروف میباشد و در واقع به معنی جابجایی حد ضرر میباشد؛ برای مثال فرض کنید معاملهگری سهمی را به قیمت 500 تومان و حد ضرر 470 تومان خریداری کرده است؛ حال قیمت سهم به عدد 800 تومان رسیده و معاملهگر قصد فروش ندارد و همچنان قصد دارد سهم را نگهداری کند اما در صورتی که همچنان به حد ضرر 470 تومان پایبند باشد کار نادرستی کرده است زیرا اولا فاصله قیمت فعلی تا حدضرر زیاد است و دوما در صورتی که به هر دلیلی قیمت به 470 برسد، معامله گر نه تنها سود خود را از دست میدهد بلکه دچار زیان نیز میشود؛ در نتیجه با این تفاسیر بهترین روش این است که پس از رشد قیمت، معاملهگر حد ضرر خود را ارتقا دهد؛ برای مثال حد ضرر خود را با به صورت درصدی یا به صورت تکنیکالی ارقام بالاتری (فرضا 750 تومان) قرار دهد.
حد سود
معمولا معاملهگران زمانی که سهم را خریداری میکنند، در صورتی که معامله وارد کمی سود شود دچار یک سوگیری و هیجان میشوند که نکنه معاملهشان وارد زیان شود و سود خود را از دست دهند؛ در نتیجه بسیار پیش میآید که به تحلیل خود پایبند نیستند و نقد را به نسیه ترجیح داده و عجولانه سهم را میفروشند؛ یا در حالتی دیگر نیز ممکن است معاملهگران پس از اینکه معاملهشان به بازدهی مورد قبولی رسیده دچار یک سوگیری و طمع شوند و از فروش سهم اجتناب کنند و سود خود را از دست بدهند؛ به منظوری جلوگیری از این نوع رفتارها مفهوم حد سود یا Take Profit مورد استفاده قرار میگیرد.
حد سود در واقع محدودهای است که تحلیلگر انتظار رسیدن قیمت به آن را دارد و معامله خود را در آن محدوده میبندد. تعیین حد سود از فرمول ثابتی تبعیت نمیکند و بیشتر با ابزارهای تکنیکالی همچون کانال، سطوح حمایت و مقاومت، فیبوناچی، چنگال و... تعیین میشود؛ برای مثال ممکن است فردی سهمی را در کف کانال خریداری کند و سقف کانال را به عنوان حد سود خوود تعیین کند.
ریسک به ریوارد یا R/R
به جرات میتوان گفت که مفهوم ریسک به ریوارد یکی از مهمترین تکنیکهای معاملهگری میباشد که وجه تمایز معاملهگران حرفهای با مبتدی است. همانطور که تا به اینجا صحبت کردیم، یک معاملهگر بایستی در هنگام خرید، حد ضرر و حد سود معامله را مشخص و به آن پایبند باشد.
در اصطلاح به فاصلهای که سهم را خریداری میکنیم تا حد ضرر، ریسک (Risk) و به فاصلهای که سهم را خریداری میکنیم تا حد سود، ریوارد (Reward) گفته میشود؛ حال فرض کنید در یک موقعیت ریسک سهمی 10% و ریوارد آن 3% میباشد؛ به نظر شما این موقعیت، موقعیت جذابی برای خرید میباشد؟ برعکس چطور؟
در پاسخ باید گفت که قطعا حالت عکس، یعنی موقعیتی که ریوارد آن 10% و ریسک آن 3% است موقعیت جذابتری برای معامله میباشد. نکته قابل توجه این است که یک معاملهگر حرفهای در بین صدها موقعیت خریدی که ممکن است در بازار پیدا کند، موقعیتهای خریدی را معامله میکند که ریسک به ریوارد مناسبی داشته باشند. نسبت ریسک به ریوارد مناسب، نسبتهای کوچکتر از 1/3 میباشند.
برای درک اهمیت این موضوع به مثال زیر دقت کنید:
فرض کنید دو تحلیلگر B و A در بازار بورس فعالیت میکنند. تحلیلگر A، 80% تحلیلهایش صحیح و کاملا درست است اما از طرف دیگر تحلیلگر B، تنها 40% تحلیلهایش صحیح است. اما آیا تحلیلگر A، معاملهگر بهتری نیز است و بازدهی بیشتری نسبت به B کسب میکند؟
در پاسخ باید گفت که بایستی به ریسک به ریواردهایی که این دو معاملهگر در معاملاتشان به کار میبرند دقت شود؛ تحلیلگر A موقعیتهایی را معامله میکند که ریسک 1 واحد و ریوارد 0.2 واحد دارند اما تحلیلگر B موقعیتهایی را معامله میکند که ریسک 1 واحد و ریوارد 3 واحد دارند.
خوب همانطور که گفتیم 80% تحلیلهای A صحیح است، در نتیجه 80*0.2=16 سود کسب میکند و 20*1=20 زیان کسب میکند که برآیند معاملات وی -4 میشود؛ اما در مورد تحلیلگر B، 40% تحلیلها صحیح است، در نتیجه 40*3=120 سود و 60*1=60 واحد زیان میکند که برآیند معاملات وی +60 واحد میشود.
با توجه به مثال بالا متوجه شدیم که مهم نیست چند درصد تحلیل افراد صحیح باشد، آنچه که مهم است مدیریت سرمایه و تعیین ریسک به ریوارد مناسب در معاملات میباشد.
مولف: علیرضا صبحی کمال
سلام، لطفاً نظر خودتو درباره این پست بنویس 😍